[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 99 دی 17 , ساعت 2:0 عصر

شبهه 17

 

تنافی علم خداوند با اختیار انسان:

 

اگه خداوند علم ندارد که من گناه میکنم پس علم او محدود و ناقص است و اگر علم دارد که من گناه میکنم پس من مجبورم گناه کنم وگرنه علم خداوند اشتباه و جهل می شود از اینرو علم خداوند با اختیار من سازگاری ندارد!

 

پاسخ:

اول: ما با علم حضوری خطا ناپذیر در می یابیم که در انجام افعال خود اختیار داریم و کسی ما را مجبور به انجام آن نمی کند.

 

دوم: خداوند علم دارد که شما با اختیار خودتان مرتکب گناه خواهید شد به تعبیر مرحوم علامه محمدتقی مصباح یزدی(ره) علم خداوند به فعل شما، با وصف اختیاریت تعلق می گیرد.

 

برای تقریب به ذهن یک مثال میزنم:

فرض کنید شما بر روی کوهی ایستاده اید و پائین کوه جاده ای هست که مثلا در سر پیچ دوم فرو ریخته و به اصطلاح جاده دچار رانش شده است و ماشینی با سرعت 120 کیلومتر در حال حرکت به سمت پیچ است.

شما با مشاهده این صحنه علم پیدا میکنید که این ماشین دچار سانحه خواهد شد حال سوال اینجاست آیا علم شما او را مجبور به این سانحه میکند؟ یا چه شما علم داشته باشید یا نداشته باشید بازهم سانحه و تصادف رخ خواهد داد؟ بلکه حتی اگر شما وجود هم نداشته باشید بازهم این اتفاق خواهد افتاد، واضح و روشن است که این سانحه ارتباطی به علم شما ندارد!

 

پس علم خداوند کسی را مجبور به انجام فعلی نمی کند و با اختیار داشتن بندگان منافاتی ندارد

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ